دوران ارشد پیش هر استادی که برای پایان‌نامه می‌رفتیم اولین سوالش این بود مجردی یا متاهل؟ راستش من برایم این سوال خیلی حس بدی داشت و همچنین از طرف مردان جوان چندش‌آور بود. به محض شنیدن این سوال که چرایش برایم مهم نبود و از انتخاب آن استاد منصرف می‌شدم، این بود که تمام هم‌کلاسی‌هایم استادراهنمایشان را انتخاب کردند و سر من بی‌کلاه ماند.

چرایی این سوال این بود که آنها معتقد بودند دانشجوی متاهل فقط به فکر نامزدش هست و درس نمی‌خواند مقاله نمی‌دهد و اینطوری آنها هم استادیار و دانشیار باقی می‌مانند. یکی از همین اساتید که دانشیار بود به همکلاسیم گفته بود حق ازدواج کردن نداری تاریخ عقدت را خودم تعیین میکنم ولی اتفاق افتاد و ازدواج کرد  از ترس استادش قبل جلسات حلقه را از دستش در می‌آورد!!!  به دیگری که بچه داشت کلا گفته بودند ما تو را نمی‌خواهیم و هیچ کسی قبولش نکرد!یکی از دانشجویان دکترا که آقا بود هم کار میکرد و هم درس میخواند و سر کلاس معمولا چرت میزد میگفت میترسم ازدواج کنم که هم آن دختر را بدبخت کنم و هم خودم را!

جامعه فرهیخته‌ی ما چنین نگرشی دارد و شاید همین نگرش علت پنهان بالا رفتن سن ازدواج دانشجوهای تحصیلات تکمیلی باشد.




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

یه دور بزنم، برمی‌گردم میلیونر شو سیمرغ دکوراسيون اداري Kristi کامل ترین سایت آهنگسازی و خوانندگی mylife شعور یک ریشه دنیای از خوشمزه ها